سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکایت پارسایی (شنبه 87/2/7 ساعت 8:43 صبح)
روزى ، یکى نزد شیخ ابوسعید ابوالخیر آمد و گفت اى شیخ !آمده ام تا از اسرار حق ، چیزى به من بیاموزى . شیخ گفت : بازگرد تا فردا . آن مرد بازگشت ، شیخ بفرمود تا آن روز موشى بگرفتند و در حقه ( جعبه ) بکردند و سر آن محکم ببستند . دیگر روز آن مرد باز آمد و گفت :اى شیخ آنچه دیروز وعده کردى ، امروز به جاى آرى . شیخ فرمان داد که آن جعبه را به وى دهند. سپس گفت : مبادا که سر این حقه باز کنى .
مرد حقه را برگرفت و به خانه رفت . در خانه صبر نتوانست کرد و با خود گفت : آیا در این حقه چه سرى از اسرار خدا است ؟ هر چند کوشید نتوانست که سر حقه باز نکند . چون سر حقه باز کرد، موشى بیرون جست و برفت . مرد، پیش شیخ آمد و گفت : اى شیخ !من از تو سر خداى تعالى خواستم ، تو موشى به من دادى ؟! شیخ گفت : اى درویش !ما موشى در حقه به تو دادیم ، تو پنهان نتوانستى کرد؛ سر خداى را چگونه با تو بگوییم ؟ (56)



مناجات خواجه عبداله انصاری (دوشنبه 86/11/29 ساعت 12:37 عصر)
الهی! کار آن دارد که با تو کاری دارد، یار آن دارد که چون تو یاری دارد، او که در دو جهان ترا دارد هرگز کی ترا بگذارد؟ عجب آنست که او که تو را دارد، از همه زارتر میگذارد، او که نیافت به سببِ نایافت می زارد، او که یافت باری چرا می گذارد؟ در بر آن را که چون تو یاری باشد چون گریه کند سیاهکاری باشد.



همسایه خدا (پنج شنبه 86/11/11 ساعت 10:7 صبح)

) تو، همسایه ی خدا، گاهگاهی اگر

در شبی دراز با به در کوفتن ِ سختم می آزارم ات-

از این روست که به ندرت می شنوم نفس هایت را

و می دانم: تو در راهرو تنهایی.

و هنگامی که تو به چیزی نیازمندی، کسی نیست آنجا

که در پاسخ کورمال کورمال دستت نوشیدنی یی پیشکش ات کند:

همواره گوش فرا می دارم، اندک نشانی بده!

من بس نزدیکم.

(مری اریلکه )





علامه ارباب چرمهینی (پنج شنبه 86/11/11 ساعت 10:3 صبح)

مرحوم علامه  آیت الله العظمی  حاج آقا رحیم ارباب چرمهینی اصفهانی  یکی از دانشمندان   و مراجع علما در قرن اخیر است. حاج آقا رحیم دانشمندی حکیم، مجتهدی اصولی و فقیهی محقق و محدثی مفسر و دانا به علم رجال ومسلط در هیات نجوم وریاضیات قدیم  بود. اواخر قرن سیزدهم ودر سال 1255هجری خورشیدی  در شهر چرمهین  متولد شد، و در خانواد? نجیب زاده ،متدین و از اعاظم دهقان زادگان شهر چرمهین نشو و نما نمود. از اوایل زندگی علاقه به دانشهای دینی داشت و سالیان متمادی در دار العلم اصفهان مشغول تحقیقات علمی و مطالعه و مباحثه بود تا خود یادگاری از امثال مرحوم مجلسی و میرداماد گردید.

آیت الله ارباب در آغاز جوانی دروس عقلی را از حضور استاد حکیم جهانگیرخان قشقائی آموخت و سالها از کرسی درس آیات عظام: سید محمد تقی مدرسی، ابو المعالی اصفهانی، آیت الله درچه ای و ملا محمد کاشانی (به اتفاق آیت الله بروجردی) دروس فقه و اصول، تفسیر و ادبیات و همچنین درس حکمت و کلام را به پایان برد. و خود در علوم عقلی و نقلی مهارت یافت. مرحوم حاج آقا رحیم ارباب در عصر زعامت آیت الله بروجردی چندین سال در رأس علما و مراجع استان اصفهان بود و از محضر او فضلا و علمای متعددی بهره مند شده و به درجه استادی رسیدند.

آیت الله ارباب عرو? مرحوم علامه یزدی را حاشیه و شرحی افزود و رسائلی در فروع و عبادات و همچنین در حکمت و کلام به رشته تحریر برد و سرانجام در عید غدیر 1296 قمری در شهر اصفهان وفات نمود. قبر شریفش در تخت فولاد اصفهان، زیارتگاه است.

زندگینامه :
در سال 1297 هـ . ق. در شهر «چرمهین» اصفهان و در خانة حاج علی پناه (ارباب حاج آقا) پسری به دنیا آمد که نام او را «رحیم» برگزیدند.
خاندان -
پدر آقا رحیم، حاج علی پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) فرزند حاج علی پناه فرزند ملا عبدالله شیرانی بود.
«آقا رحیم در خانواده‌ای رشد کرد که افرادی باسواد، اهل شعر و ادب وتاریخ بودند. پدر ایشان در شعر، تخلّص «لنگر» داشت و سال‌ها با عمان سامانی و دهقان سامانی و ملا محمد همامی و دیگر شعرای معاصرش جلسات شعر داشت. آقا رحیم نیز بیش‌تر اشعار فارسی حافظ و مولانا وشعرای عرب را که حفظ داشت، ‌از دورة کودکی خود و از طریق شنیدن از زبان پدر و عمویش بوده است.»
آقا رحیم ارباب بزرگ‌ترین فرزند خانواده‌اش بود. وی دو برادر و یک خواهر داشت. یکی از برادرانش، عبدالله ارباب (1298 ـ 1379 هـ . ق) استاد بزرگ خط نسخ بود و قرآن و کتاب‌های دعا را با این خط می‌نوشت.
دومین برادر وی، حاج عبدالعلی ارباب (1304 ـ 1384 هـ . ق) بود. او مردی باسواد و اهل کمال بود که مخارج خانواده به همت وی تأمین می‌شد.
هر دو برابر آقا رحیم از وی کوچک‌تر بودند، و پیش از او وفات یافتند
اجداد آقا رحیم ارباب «از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا و بزرگ زادگان قریة چرمهین از قرای معروف روستای لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند و بدین سبب به لقب ارباب خوانده می‌شود.»[
پدر و عمویش (ارباب حاج حسن) از ستم «بختیاری‌ها گریخته... به شهر آمدند که تظلم کنند؛ امّا چه نتیجه که حاکم، خود فاسدتر از آن‌ها (بختیاری‌ها) بود و به ناچار برای همیشه در اصفهان و ـ در محلة‌ باغ همایون سابق و باغ تختی امروزی ـ ساکن شدند و محل سکونت آن‌ها چهار خانة تو در تو بود که چهار طرف این خانه‌ها اتاق وجود داشت، ‌و هشت خانوار که حدود شصت نفر بودند در صلح و صفا و ‌آرامش می‌زیستند...»
تحصیلات
آقا رحیم ارباب، ادبیات فارسی و بخشی از صرف و نحو را در کودکی، نزد ملا محمد همامی، در «چرمهین» خواند. وی در اصفهان، بقیة مقدمات و سطوح را نزد حاج میرزا بدیع (متوفا: 1318 هـ . ق.)، قوانین اصول را نزد علامه آیت الله آقا سید محمدباقر درچه‌ای (متوفا: 1342 هـ . ق.) و خارج اصول فقه را نزد سید ابوالقاسم دهکردی و حاج آقا منیر احمدآبادی (متوفا: 1342 هـ . ق.) آموخت. فلسفه، هیئت و ریاضیات را نزد جهانگیر خان قشقایی و ‌آخوند ملا محمد کاشی فراگرفت.
وی 4 سال به فراگیری اسفار نزد حاجی ملا اسماعیل درب کوشکی پرداخت. او برای ادامة تحصیلات، به عراق رفت و در درس میرزا محمد حسن شیرازی شرکت کرد، تا به مقام اجتهاد نائل آمد.
او شوق فراوانی نسبت به فراگیری دانش داشت. خودش در این باره می‌گوید:
«از اول شب آمادة مطالعة کتاب‌های علمی می‌شدم و مطالعه طول می‌کشید تا شام حاضر می‌شد و لذت مطالعة کتاب، ‌مهلت به صرف شام نمی‌داد و غذا سر می‌شد و گاهی مطالعه طول می‌کشید تا صبح می‌شد و بعد از تناول غذای شب و ادای فریضة صبح، در مجلس درس حاضر می‌شدم و با شوقِ علم آموزی اعتنا به کمبود خواب نداشتم.»
آقا رحیم ارباب «از حیث تبحّر در ادبیات، در زمان خود کم نظیر بودند. تمام اشعار سیوطی را در سن نود و چند سالگی از حفظ داشتند و نیز کتاب شرح منظومة ملا هادی سبزواری را، همین ملاهادی کتابی دارد در فقه به نام «نبراس» که هم نظم است و هم نثر و موضوع آن فلسفة احکام است.
استادان
استادان حاج آقا رحیم در اصفهان و نجف به شرح ذیل است:
1. حجت الاسلام و المسلمین ابوالمعالی کلباسی.
2. آخوند ملا محمد کاشی.
3. آیت الله سید محمد تقی مدرس.
4. آیت الله حاج سید محمد باقر درچه‌ای.
5. جهانگیر خان قشقایی
6. آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی (1272 ـ 1353 هـ . ق.)
7. میرزا بدیع درب امامی (متوفا: 1318 هـ . ق.).
8. حاج آقا منیر احمد آبادی (1269 ـ 1342 هـ . ق.).
9. آقا سید محمود کلیشادی (متوفا: 1324 هـ . ق).
احترام به استادان
ارادت و عشق آقا رحیم به استادانش، به خصوص جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی به حدّی بود که نظیرش در کم‌تر کسی دیده شده است. وی در خدمت آن دو بزرگوار می‌ایستاد تا بگویند: آقا رحیم، بنشین! آن وقت با ادب در حضور آنان می‌نشست. «نکتة مهمی که در زندگی ایشان قابل توجه است و به عنوان اسوه پذیری از آیت الله ارباب می‌توان نام برد، ‌این است که در مورد خدمت به استادش، جهانگیرخان این گونه بود که کلیّة وسایل زندگی و خوراک ایشان را تهیه و غذای ایشان را آماده می‌کرد و حتی لباس‌های ایشان را با نهایت احتیاطی که طبیعت او بود، می‌شست؛ آن گاه اگر اجازه می‌داد از خدمتش مرخص می‌شد.»
تدریس
او شرح لمعه تدریس می‌کردند. درس شرح لمعه ایشان «آن قدر تطبیقی بود و شرح و بسط داشت که مطالب را استدلالی برای شاگردانشان می‌گفتند. آن کسانی که می‌رفتند درس ایشان و آن را یادداشت می‌کردند، از شرح لمعه آیت الله ارباب بیشتر از درس خارج دیگران استفاده می‌کردند؛ به طوری که کسی شش یا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحیم ارباب می‌رفت، ادعای اجتهادش مقرون به دلیل می‌شد. چون در هر بحث فقهی، ایشان روایاتش را از بحار الانوار و یا کتب مشهور روایی که مستند فقه است، نقل می‌نمودند و یا نظر استادان فقه را با دلایل آن می‌گفتند. کتاب وسایل الشیعه از کتاب‌های جامع اخبار فقهی است، کانّهُ ایشان آن روایات را حاضر الذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل می‌کردند، با شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روایی و شواهد آیات قرآن کریم، تفسیر، لغت، رجال، درایه آن کاملا بررسی می‌کردند. مصداق آن چه که به آن می‌گویند درس خارج.»
حاج آقا رحیم ارباب، ابتدا در مسجد حکیم و سپس در مسجد «کرک یراق» تدریس می‌کردند. وی «فقه را از روی جواهر می‌گفتند و جواهر هم جلوی ایشان بود. در خارج فقه استنباطشان از روی جواهر آشیخ محمد حسین نجفی بود. فقه را از جواهر می‌گفتند و اصول را هم از فرائد.» او پس از آن که بیماری‌اش شدت یافت، در منزل تدریس می‌کردند. وی به تدریس، بیش‌تر از هر چیز دیگر اهمیت می‌دادند، «در طول پنجاه سال کمتر مسافرت رفتند، حتی برای سفرهای زیارتی عتبات مقدس کربلا، نجف، مشهد و حج هم همان یک حج واجب را ایشان رفتند. ایشان درس را تعطیل نمی‌کردند و در احیای حوزه و تربیت شاگردانی که هر کدام از علمای این شهر (اصفهان) هستند، نهایت جدیت و کوشش را می‌نمودند.»
آیت الله ارباب در سال 1320 جواهر و شرح تجرید علامه را در مسجد حکیم تدریس می‌کردند.
وی معتقد بود «تنها تدریس کافی نیست، علما و مجتهدین بر اریکة منبر بنشینند و به بیان مسائل شرعیه و اخلاقیات برای مردم بپردازند.»
یکی از شاگردان وی‌ می‌گوید: «در زمینة فلسفه، در حدّ اعلی بودند و به «حکیم» شهرت داشتند.»
آیت الله ارباب آخرین فروغ‌های فلسفه در اصفهان بودند. وی مدت‌ها درس فلسفه می‌گفتند، لکن بعداً تبدیل کردند به کلام. مانند«شرح تجرید» و هنگامی که به ایشان پیشنهاد می‌شود که شرح منظومه تدریس کنند، قبول نمی‌کنند و می‌فرماید: حاضرم شرایع الاسلام (فقه) بگویم. حکمت ایشان «متمایل به حکمت مشاء و حرف‌های ملاصدرا بود؛ به مطالب صدر المتألهین خیلی اهمیت می‌دادند. هر وقت حرف از حکمت بود، ‌معمولاً سخنان ملاصدرا یا محی الدین عربی اندلسی را مطرح می‌فرمودند، زیرا اینها استوانه‌های علمی ایشان بودند در حکمت و عرفان.»
شاگردان
1. ملا محمد علی معلم حبیب آبادی (نویسندة مکارم الآثار) می‌گوید:
«من هیئت را خدمت آیت الله ارباب می‌خواندم و مثل این که ایشان در کُرات سیر کرده بودند، با وجود نداشتن ابزار و وسایل در آن زمان، چنان برای ما علم هیئت را ترسیم می‌نمودند که گویا می‌دیدیم و برای ما عینیّت پیدا می‌کرد.2. سید حسین مدرس هاشمی (متولد: 1290 هـ . ق.). وی هیئت را نزد آیت الله ارباب فرا گرفت.
او دربارة استادش می‌گوید: «خیلی به ادبیات بها می‌داد و اگر طلبه‌ای عبارتی را اشتباه می‌خواند، خیلی ناراحت می‌شد و برعکس، وقتی عبارت عربی را از نظر ادبی خوب می‌خواند، او را مورد تشویق قرار می‌داد.»
3. سید مصطفی بهشتی نژاد.
4. سید محمد حسینی قهدریجانی.
5. شهید سید محمد حسینی بهشتی.
6. شهید محمد مفتح.
7. حاج سید محمدرضا خراسانی.
8. حاج میرزا علی آقا هسته‌ای.
9. سید محمد مبارکه‌ای.
10. حاج ملا رمضان املایی.
11. حجت الاسلام مقتدایی.
12. حاج آقا رضا بهشتی نژاد.
13. ملا هاشم جنتی (پدر آیت الله جنتی).
14. حاج آقا هدایت (اهل شهرضا).
15. حاج آقا مهدی امام (امام جمعة شهرضا).
16. آخوند نوری (اهل رهنان).
17. حاج آقا میرزا امام دهکردی.
18. حاج آقا مصطفی امام دهکردی.
19. آقای حسین علی راشد (سخنران معروف).
20. شیخ مرتضی شمس اردکانی.
21. حاج آقا کلباسی.
22. آیت الله ناصری اصفهانی.
23. جلال الدین همایی.
وی «هر وقت به اصفهان می‌آمد، فوراً به خدمت آقای ارباب می‌شتافت و ایشان نیز به وی علاقه داشتند. آقا همایی «فقه» آیت الله ارباب را تماماً می‌دانست.»

آقای همایی در این خصوص نوشته است: «این بندة ‌حقیر افتخار دارد که سالیان دراز با ارادت صادق در خدمت ایشان آمد و رفت داشتم و مدت مدید از درس فقه، کلام، هیئت و نجوم از محضر مبارکشان بهره‌مند شده‌ام. آنچه دربارة ایشان می‌نویسم مبتنی بر درایت است، نه روایت؛ از قبیل مشاهدات و امور یقینی است نه مسموعات و قضایای حدسی و تخمینی.»[1]
24. شهید مرتضی مطهری -
آیت الله شیخ احمد فیاض می‌گوید: «مرحوم مطهری پیش حاج میرزا علی شیرازی و مرحوم ارباب ـ که در جنبه‌های حکمت و ریاضی و... قوی بودند و جامع ـ رفت و آمد می‌کردند و از ایشان استفاده‌ها می‌بردند، مرحوم ارباب به ایشان احترام می‌گذاشتند.»
[2]
شهید مطهری دربارة حاج آقا رحیم ارباب گفت:
«خدا حفظ کند آقای حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی را، ایشان از علمای طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم می‌باشند؛ شاگرد حکیم معروف مرحوم جهانگیر خان قشقایی بوده‌اند و مثل مرحوم جهانگیر خان هنوز هم کلاه پوستی به سر می‌گذارند.»
[3]
ویژگی‌های اخلاقی -
در خصوص ویژگی‌های اخلاقی حاج آقا رحیم ارباب باید گفت که وی مردی بود که جذبة معنوی‌اش، کوچک و بزرگ را به تکریم و تعظیم وامی‌داشت و سخنان کوتاه و پرلطفش هر کسی را به قبول و اطاعت ترغیب می‌کرد. همیشه با طمأنینه راه می‌رفت و چشم به سوی زمین داشت. ابتدا، از طریق صدا دیگران را می‌شناخت و بعد آنها را می‌دید. به اندک غذایی قانع بود، غذای اصلی او را لبنیات تشکیل می‌داد. اگر به مهمانی می‌رفت ساده‌ترین غذا را می‌خورد. عادت او، خوردن چند استکان چای بود.
هرگز با هیچ کس، بچه و بزرگ، با لحن تند و خشن سخن نمی‌گفت و همه را با لفظ آقا یا خانم صدا می‌زد.
او با بچه‌هایی که شلوغ می‌کردند، درشتی نمی‌کرد و با مهربانی برخورد می‌نمود.
هر کس به ملاقات او می‌رفت، تا آن جا که توان داشت در تکریم و تعظیم او می‌کوشید و در مقابل او به پا می‌خاست. کم‌تر کسی دیده شده است که هنگام سخن گفتن از استادان خود و بزرگان گذشته و حال، تا آن حدّ احترام آمیز سخن گوید. «وقتی از جهانگیر خان و آخوند کاشی حرفی به میان می‌آورد، درست مثل آن بود که هنوز در برابر آنان ایستاده است. آنها را عاشقانه می‌ستود. یک بار مرد ناپخته‌ای به ایشان گفت: حاج آقا! شنیده‌ام که مرحوم آخوند کاشی گاهی عصبانی که می‌شدند الفاظ تند و درشت بر زبان می‌آوردند. در پاسخ گفتند: از این بابت چیزی نمی‌دانم؛ ولی شما آیا از بزرگی مقام و علم آخوند چیزی نشنیده‌ایگ گفت: چرا. گفتند: پس از آنها حرف بزنید.
[4]
جنبة علمی
مرحوم ارباب، از نظر علمی فوق العاده بود. «مرحوم ارباب رفته بودند تهران برای معالجه. آقایی از علمای تهران، همراه پسرش به عیادت آن مرحوم می‌روند. همان جا، مشکل فلسفی را که سال‌ها دنبال حلّ آن بوده؛ ولی موفق به حلّ آن نشده بود، از مرحوم ارباب سؤال می‌کند. ایشان با همان حال مریضی و با آن کهولت سن، پاسخ وی را می‌دهد و سپس اشعاری را از منظومه، از حفظ می‌خواند. آن آقا به پسرش می‌گوید: «این چنین باید درس خواند که هنوز اشعار منظومه از یادش نرفته است و مشکل مرا هم به آسانی حلّ کرد.»
[5]
تألیفات
حاج آقا رحیم ارباب جزوه‌ای در علم هیئت نوشته بودند. از جمله آثار ایشان، حاشیه نویسی بر کتب مختلف علمی ـ فلسفی بود ـ به طوری که مطالب خلاف خود را در سطوری یادداشت و نظر خودشان را نیز می‌نوشتند.
[6]
ایشان در این زمینه همانند مرحوم ابوالحسن شعرانی بودند که بر آثار دیگران حاشیه می‌زدند.
آیت الله ارباب همراه آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی، در تصحیح «تبیان» سعی فراوانی نمود. «مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی در جلسات متعددی که در هر هفته با حاج آقا رحیم داشتند؛ آن دو با هم گفت و گو می‌کردند و بقیه سراپا گوش بودند، ‌خوب به یاد دارم که مدت‌های مدید، به هنگامی که مشغول تصحیح تبیان بودند، از بعداز ظهر تا غروب، دو نفری مشغول بودند و گاهی سید دیگری نیز بود که متأسفانه ایشان را به یاد نمی‌آورم. به هر حال، تبیان را صفحه به صفحه تصحیح کرده و به پیش می‌رفتند؛ تا پایان پذیرفت.»
[7] این تفسیر شامل 76 جزء بود «که در کتابخانه مرحوم آقا محسن اراکی بوده است که به دستور حاج میرزا علی آقا شیرازی از آن‌جا توسط استاد حسین عمادزاده به اصفهان ـ برای تصحیح و مقابله ـ برده می‌شود.»[8]
از دیگر آثار این عالم فرهیخته، تعلیقات ریاضی در حواشی کتاب «منهاج معادن التجنیس» است که در نسخة عکسی کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران موجود است.
[9]
توجه به فقرا و مستمندان
«دکتر محمد باقر کتابی می‌گوید: وقتی که عازم سفر بیت الله بودم و جهت خداحافظی منزل آقای ارباب رفتم، به ایشان عرض کردم: آقا! آمده‌ام خداحافظی کنم،‌ ضمناً یک مقدار پول در ذمّة من هست که آمده‌ام خدمت شما بدهم. آقا دست در جیبشان کردند، مقداری پول درآورده و به من داده، فرمودند:‌ آقا، چرا از فلان همسایه‌تان غافلیدگ! این پول‌ها را با پو‌ل‌های خودتان روی هم گذاشته و بدهید به او.»
«عوام و خواص به عدالت ایشان معترفند و کلیة طبقات مردم از بازاری، اداری،‌ مقدسین و مجتهدین به ایشان ارادت دارند و اطلاق نائب امام برای ایشان صحیح است. هیچ گاه تا کنون از سهم امام اعاشه نکرده‌اند، اصلاً سهم امام نمی‌گیرند، به مردم می‌گوید: خود شما بروید به مستحقین و طلاب سهم امام بدهید؛ چه لازم است که من بگیرم و به آنها بدهم.»
[10]
وفات -
آیت الله ارباب نزدیک به یک قرن زیست. این حکیم فرزانه در خصوص راز طولانی بودن عمر خود گفته است: «من هیچ وقت بدخواه کسی نبودم.»
[11]
وی در 18 ذی الحجه 1396 هـ . ق. مصادف با 19 آذر ماه 1355 هـ . ش. و در روز عید غدیر دارفانی را وداع گفت. بدن مطهرش را در تخت فولاد اصفهان، حوالی تکیه ملک به خاک سپردند.
(مطلب ازسید عباس رفیعی پور علوی بااندکی تغییر)

 





شاگردی مرگ (پنج شنبه 86/11/11 ساعت 9:43 صبح)

تا روح بشر به چنگ زر ، زندانیست
 شاگردی مرگ پیشه ای انسانی است
 جان از ته دل ،‌ طالب مرگ است ... دریغ
درهیچ کجا ‌برای مردن جا نیست ؟





خردمقدس (شنبه 86/3/12 ساعت 9:17 صبح)

بادستهای برافراشته،

 به سوی تو(ای خدا)بافروتنی تمام پیش از همه چیز .خواستارم که بهره ای از خرد مقدس خودرا به من عطا فرمایی تا

 به همراهی درستی کرداروضمیر پاک بتوانم

 خوشبختی روان آفرینش (همه جهان )رافراهم سازم 0

                                                                                                                                                    زردشت پیامبرایرانی

                                                                                                                                                         یسنا هات 28





تقدیم به طرفداران استادبهمنی (یکشنبه 86/2/30 ساعت 9:45 صبح)

سرسپرده می خواست من دلسپرده بودم

من زنده بودم اما ، انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها به جرم این که
او سرسپرده می خواست
من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
 گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم

شعرازاستادمحمدعلی بهمنی





مابرای این که ایران ... (یکشنبه 86/2/30 ساعت 8:44 صبح)

 

ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران برده ایم
ما برای آنکه ایران گوهر تابان شود
خون دلها خورده ایم
ما برای بوییدن بوی گل نسترن
چه سفرها کرده ایم
ما برای نوشیدن شورابه های کویر
چه خطرها کرده ایم
ما برای بوسیدن نام گلی ناشناس
چه سفرها کرده ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها
چه خطرها کرده ایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک
رنج دوران برده ایم
ما برای جاودان ماندن این عشق پاک
رنج دوران برده ایم





معرفی شاه لولاک (چهارشنبه 86/2/26 ساعت 2:23 عصر)

  معرفی شاه لولاک

 

شاه لولاک ( شاهلورا ،شاهلران،شالورا) نام کوه وآبشاری زیبا ومنحصر بفرد در 5کیلومتری جنوب شهر چرمهین است 0ارتفاع کوه از سطح ابهای آزاد 2750متر وارتفاع آبشار 70متر است 0

آبشار دارای سه قسمت آبشارهای فصلی (هلکی )ابشار دائمی وآب چکانهاست 0

 منحصربفردبودن آبشار ازاین جهت است که آبشار بصورت چشمه از قلب  کوه سرچشمه می گیرددر حالی که اغلب آبشارها ی  موجود کشور  بصورت جوی روان از روی سطح کوه به سمت پائین سرازیر می گردند0

قسمت زیرین آبشار دائمی با قندیل های  عظیم  نمکین به طرز باشکوهی آراسته گردیده است ،با توجه به ارتفاع زیاد آبشار واستقرار قندیل های فوق آب هنگام ریزش با اکسیژن هوا ترکیب شده ودر برخورد با قندیل ها به صورت پودر به زمین پاشیده می شود0سطح روئین این قندیل ها با خزه وجلبک پوشیده شده که به زیبایی ان می افزاید 0

   قسمتی که آب با زمین برخورد می کند را مردم محل "حوض "می نامند گویا در گذشته در ذیل ان حوضی هم  با سنگ لاشه های موجود حجاری کرده بودند0

  در همین قسمت بر بدنه یکی از سنگها جمله ای به این مضمون  حک شده "این حوض گرانمایه را برای آسایش زوارو..."که موید مطلب بالا خواهد بود0

   امروزه شاه لولاک  با سرمایه گذاری سازمان گردشگری ایران  به صورت یک مجموعه تفریحی وورزشی  درآمده  که روزانه دوستداران طبیعت  گردشگران ،سنگنوردان وکوهپیمایان  زیادیرا  جهت استفاده از این طبیعت استثنایی به محل

سرازیر نموده است 0

      تامین آب آبشارها  از محل ذوب یخچالهای برف روی کوه ونشت آب این یخچالها که در زبان محلی "چادبرفی "گفته می شود می باشد0آبهای حاصل از انباشت وذوب برفها در حفره های آب زیرزمینی ذخیره شده ودر سراسر فصلهای بهار تا پائیز  به صورت آبشارهای دائم وفصلی از قلب کوه سرازیر می گردد0

    آب آبشارها بصورت "پاخود"وذخیره استخری جهت مصارف کشاورزی در باغات گردوی  موجود "شاهلرا پائین "استفاده میشود0

  تقسیم آب وزمینهای کشاورزی شاهلولاک  در گذشته وبه میزان مالکیت فرد از قنات " صحرای ده"انجام شده به این صورت که هرفرد به میزان حق السهم خود از آب قنات مذکور در زمین ،آب وعواید آب آبشار وقنات شاهلولاک که بعدا حفر شده سهیم گردید0بنابراین مهاجرینی که بعدا به شهر آمدند  سهمی از شاهلولاک نداشتند0

   یکی از کارکردهای شاه لولاک در گذشته جنبه زیارتی آن است تمامی کوه ،آبشار بصورت خاص وحتی درختان ، مقدس وصاحب اعجاز وموثر در رفع مشکلات ودرمان بیماریها محسوب می شد، مردم  منطقه ودهات اطراف به صاحب(خالق زیبائیهای ) شاهلولاک سوگند یاد می کردند وطبخ نذری ،قندیل بستن به درختان وشمع روشن کردن در "چل دختران " مرسوم بود 0قطع درختان ، پایمال کردن بوته ها وآلوده کردن آب وانجام اعمال منافی شرع  حرام ومرتکب آن  مشمول غضب صاحب شاهلولاک قرارمی گرفت ،حتی بیم آن می رفت که چوب قطع شده از درختی در خانه فرد به ماری خشمگین تبدیل شود یا کوه بر سر کسی که نوشیدنی حرام بنوشد سنگ بریزد0این اعتقادات صاف وبی پیرایه  مردم سالها حافظ زیبائیها ودوام شکوه وعظمت شاه لولاک وپاسداشت طبیعت بی نظیر آن گردید وبا رنگ باختن تدریجی این سنتها تازیانه تخریب وانهدام رانثار کوه نمودند ونسل کشی درختان ،شکار بی رویه حیوانات  وآلودن محیط آغاز گردید.

    مراسم آئینی "شالورا جاری " که در 70روز گذشته از ابتدای سال وهر ساله در روز 8خرداد وهمزمان با شروع شدن  دوره گرما انجام می شد از فراگیرترین مراسمی بود که به تقدس ونقش آفرینی این مجموعه بی بدیل  کمک می نمود0

   برای اجرای  این آئین هرساله در روز شصت ونهم سال توسط دشتبان محل  جار می شد وفرارسیدن موعد مراسم به اطلاع عموم می رسید ،هرکس به فراخور بضاعت خود، خورش یک یا چند روز خود واهل وعیال  را مهیا می نمود،هر تیره وتباری قسمتی از حوزه کنار آبشار را برای اسکان  واطراق  خود وفامیل  با عنوان "یورت " اماده نموده بود 0

    (کلمه یورت ماخوذ از زبان مغولی است ،یورت در فرهنگ  مغولی به محل اطراق وسکونت تابستانی اطلاق می گردد)0

  اسکان هرطایفه صرفا در یورت فامیلی انجام می شد وهرگز هیچ یورتی خالی  نمی ماند چرا که اجرای مراسم "شالورا جاری "فرض وبرگزاری هرچه آبرومندانه آن  افتخار فامیل محسوب می شد0  شوق خانواده ها در برگزاری مراسم تاحدی بود که شهر کاملا خالی از سکنه می ماند ومردم ناچار بودند برای حفظ خانه ها از دستبرد متجاوزان اسباب ووسایل خانه را هم همراه خود به شاه لولاک بیاورند0

شروع مراسم از طلوع روز هفتادم بعداز عید وخاتمه آن با  شرکت خانمها درآئین دیدار از سنگی منحصر بفرد که نقشی خاص بر آن دیده می شد  انجام می گرفت0 در بازپسین  ساعات روز بازگشت  مردم به شهر آغاز می شد ومردم گروه گروه به شهر بازمی گشتند .با اینحال گروههایی  از مردم  که عموما  استطاعت مالی بیشتری داشتند   همچنان  در محل می ماندند  و بساط عیش وتن آسایی را می گستراندند ،در این  ایام یورتها مرمت می شد ،جویهای تخریبی  کشیده می شد وپس از یک روز شلوغ وپرازدحام  کوه را فرصتی پیش می آمد تا کمری راست کند ودرخلوت  شب آسان بیارامد0

 

  ادامه دارد....





معرفی شهرچرمهین (چهارشنبه 86/2/26 ساعت 2:22 عصر)

چرمهین شهر کوچکی در جنوب غربی اصفهان ودر حد فاصل جاده اصفهان شهرکرد است .

موقعیت جغرافیایی

چرمهین در 65کیلومتری جنوب غربی از مرکز استان  اصفهان و35کیلومتری مرکز استان چهارمحال وبختیاری و18کیلومتری مرکز شهرستان لنجان (زرین شهر) واز نظر تقسیمات جغرافیایی یکی از 7شهر شهرستان لنجان می باشد0

شهر در جلگه زاینده رود ودر یکی از  کوهپایه های  زاگرس حدفاصل زاینده رود و کوه شاهلولاک بین 50درجه و56دقیقه تا 51درجه و28دقیقه طول شرقی و32درجه و12دقیقه تا 32درجه و32دقیقه عرض شمالی در حدفاصل ناحیه نیمه خشک استان اصفهان ونیمه مرطوب چهارمحال بختیاری وبا ارتفاع 1800متر از سطح آبهای آزاد  واقع است .وبه سبب کمی بارندگی از پوشش گیاهی ناچیزی برخوردار است 0

بطورکلی میانگین درجه حرارت سالانه منطقه حدود 13درجه در مقیاس سانتیگراد ومیانگین حداکثر وحداقل دمای هوای آن به ترتیب 21و4درجه سانتی گراد می باشد.میزان متوسط بارندگی منطقه حدود 140میلیمتر است .بارندگی در ماههای فصل تابستان ناچیز وزمستان پر بارشترین فصل سال است .

    جمعیت چرمهین براساس آخرین آمارهای رسمی مرکز آمار ایران(1385) 12367نفر می باشد که از این جمعیت 6185نفر مرد و6182نفر زن در قالب 3038خانوار  می باشند

میانگین جمعیت هر خانوار4.07نفرمی باشد که از میانگین کشور کمتر است  .مشاغل عمده مردم چرمهین کار در واحدهای صنعتی منطقه ،ادارات ومشاغل آزاداست کشاورزی در چرمهین محدود واز قدیم بصورت خرده مالکی وکشت در زمینهای کوچک است .محصولات عمده شهر گندم ،جو ،ماش ،پیاز وذرت ومحصولات باغی آن انگور ،بادام وگردو می باشد .کیفیت پیاز آن معروف است در گذشته محصول پنبه منحصر بفردی داشته که اکنون هیچ سطح زیر کشتی به آن اختصاص ندارد 0آب کشاورزی عمدتا از قنات ها ودر مواردی از چاه های نیمه عمیق تامین می شود.در گذشته 31رشته قنات برای استحصال آب حفرگردیده است 0معروفترین قناتهای آن عبارتند از:

*قنات نصیر آباد

*قنات سوره (شوره )

*قنات سید آباد

*قنات خشک آباد

*قنات مریم بیگم

*قنات دی

*قنات مبارک آباد

*قنات قیاس آباد

*قنات امین آباد

*قنات باغ جلال

*قنات شاه لولاک

*قنات

پرآب ترین این قناتها ، قنات سوره  وکهن ترین آن قنات دی می باشد .

اشتغال به کشاورزی در چرمهین به دلیل کمبود آب وکمی درآمد ناچیز وشکل سنتی دارد ،مشاغل فرادستی آن شکل نگرفته  وبی رونق است 0

تقسیم آب براساس شکل سنتی دانگ –نیم دانگ –حبه –نیم حبه انجام شده وتقریبا تمام مزارع شش دانگ وهفت دانگ مفروض شده است که با حرارت منطقه منطبق است چرا که با اعمال این روش مزارع وباغات هر شش یا هفت روز یکبار آبیاری می شود .

 

موقعیت اجتماعی وتاریخی :

 

نام  چرمهین ظاهرا مشتق از دو واژه فارسی   چهر ومینو می باشد که در زبان فارسی به معنای  ( صورت بهشتی ) امده است  ،موقعیت ممتاز استقرار شهر، چشم انداز زیبا ،دوری از مسیر طغیان رودخانه نزدیکی به منبع بی بدیل آب آبشار شاه لولاک وقرار گرفتن در دشتی فراخ ووسیع  ،در گذشته های دور  موقعیتی استثنایی را برای استقرار اقوام مهاجرفراهم می آورد0

   چنانچه می دانیم اقوام آریایی به دلیلی نامعلوم از زیست گاه اصلی خود که شمال فلات (نجد) ایران می باشد به سمت سرزمین های معتدل تر جنوب ومرکز نجد  مهاجرت کردند گروهی به اروپا وگروهی به سمت نواحی داخلی فلات ایران وارد شدند ودر هند وایران امروزی جا یگزین شدند 0

 گروهی از مهاجرین آریایی که به ایران وارد شدند با قلع وقمع  ساکنان محلی    ایران (بومی ها ی ایرانی الاصل ) در مناطق سرسبز ،حاصلخیز واباد  این سرزمین ساکن شدند (پارتها در خراسان وسواحل خزر ،مادها در غرب ایران کردستان امروزی تا همدان و پارسها در جنوب ومیان کوههای زاگرس )  بی تردید منطقه چرمهین با موقعیت جغرافیایی خاص خود یکی از  مناطق جذاب برای  استقرار آریائها بوده است0 این که آیا  پیش از  ورود  این مهمان های ناخوانده  (مهاجران اریایی )،   بومی های ایران در این  منطقه  زیست کرده اند  یا نه ؟ پاسخ به این سوال  نیاز به کاوشها وتحقیقات  تازه ای دارد 0

  به احتمال قریب به یقین اولین ناحیه از چرمهین که توسط این مهاجران پارسی انتخاب شد کوهپایه های جنگلی وسر سبز شاه لولاک بود 0شاید خواندن این مطلب برای خواننده عزیزی که خود از نزدیک از این منطقه بازدید کرده است قدری شگفت به نظر برسد زیرا اکنون از آن همه جنگل وزیبایی  افسانه ای این منطقه ،  فقط خاطره ویرانگیریهای عامدانه  بشر که به مدد گرم شدن تدریجی  آب وهوای کره زمین همه جا را بیابان نمود در ذهن خاک مانده است 0

علامه حاج آقا رحیم ارباب چرمهینی

 

در قرن اخیر همواره نام چرمهین با نام  مرجع فقید شیعیان حضرت آیت اله العظمی حاج آقا رحیم ارباب (رضوان الله تعالی علیه )عجین شده ،در این مقاله گوشه هایی از زندگی این عالم بزرگ را به اختصار خواهیم آورد0





<      1   2   3      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 19 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 5976 بازدید
  • درباره من
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •